به گزارش خبرگزاری مهر، پس از آنکه زنان و بازماندگان اهل بیت امام حسین (ع) را در حالى که به ریسمانها بسته شده بودند، به مجلس یزید وارد کردند، سر مقدس سیدالشهدا را در مقابل آنها نهادند . یزید در حالى که با چوب خیزران بر لب و دندان مبارک امام مىزد این اشعار را سرود: "ما بزرگان بنىهاشم را کشتیم و آن را به حساب جنگ بدر گذاشتیم؛ این روز در مقابل آن روز قرار گرفت . بنىهاشم با پادشاهى بازى کردند، وگرنه نه خبرى از رسالت بود و نه وحی نازل مى شد . من از فرزندان خندف نباشم اگر از فرزندان احمد انتقام کارهاى او را نگیرم.
در این حال حضرت زینب (س) برخاست و این چنین خطبه خواند: به نام خداوند بخشنده و مهربان . خداوند جهانیان را حمد و سپاس مىگویم و بر پیامبر اسلام و خاندان او درود و سلام مىفرستم . خداوند متعال حقیقت را نیکو بازگو فرمود آنجا که در قرآن بیان داشت "پایان کار کسانى که زشتکارى و گناه انجام دادهاند به جایى رسید که آیات خدا را دروغ شمردند و آنها را به استهزا و مسخره گرفتند" (روم/10) آرى، کلام خدا صدق و راست و عین واقعیت و حقیقت است.
یزید، از اینکه زمین و آسمان را بر ما تنگ گرفته اى و ما را همچون اسیران از سویى به سوى دیگر مىبرى، گمان دارى که ما در نزد خدا خوار و پست شدهایم و تو در پیشگاه او قرب و منزلت یافتهاى؟ و با این تصور خام و باطل، باد به غبغب انداخته و با نگاه غرورآمیز و شادمانه به اطراف خود مىنگرى؟ از اینکه دنیایت آباد شده است و امور طبق مراد تو مىچرخد و مقام و منصبى را که حق ما خاندانرسول اکرم (ص) است، در دست گرفتهاى، شادمانى؟ اگر چنین تصور باطلى بر وجود تو حکمفرما شده است، لحظه اى بیندیش و فکر کن! مگر فراموش کرده اى کلام خدا را که مىفرماید: "گمان نکنند آنان که به راه کفر بازگشته اند که آنچه ما براى آنها پیش مىآوریم و آنها را مهلت مىدهیم به نفع آنان و به خیر و سعادتشان است، که این مهلت دادن براى آن است که بر گناهان خود بیفزایند و براى آنان عذاب ذلت آمیز ابدى در پیش است" .(آلعمران/178
اى فرزند آزادشدگان! آیا این عدالت است که زنان و کنیزان خود را در پس پرده نهان سازى، ولى دختران پیامبر خدا را، در میان نامحرمان، به صورت اسیر حاضر نمایى، حجاب آنان را بدرى، روى آنان را بگشایى و دشمنان، آنان را از شهرى به شهرى ببرند و شهرى و بیابانى بدانها چشم بدوزند و نزدیک و دور و مردمان پست و شریف به تماشایشان بایستند، در حالى که نه از مردانشان سرپرستى مانده و نه از یاورانشان مددکارى؟ اما چه توقع و انتظارى است از فرزند آن جگرخوارى که جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان اسلام روییده است؟ چگونه مىتوان از فردى انتظار کوتاه آمدن داشت که همواره با بغض و دشمنى و کینه و عداوت، به خاندان ما نگریسته است؟
یزید! این جنایات بزرگ را انجام داده اى، آنگاه نشستها ى و بىآنکه خود را گناهکار بدانى یا جنایات خود را بزرگ بشمارى، با خود ندا سر مىدهى که ایکاش پدران من حضور داشتند و از سر شادمانى و سرور فریاد برمىآوردند و مىگفتند: "اى یزید! دست مریزاد" ؟ این جمله جسارت آمیز را مىگویى، در حالى که بى شرمانه چوب دستى بر دندانهاى مبارک اباعبدالله، سید جوانان بهشت مىکوبى! چگونه چنین یاوه سرایى نکنى؟ تویى که زخم هاى گذشته را شکافتى و ریشه ما را با ریختن خون فرزندان محمد (ص) و ستارگان روى زمین از آل عبدالمطلب بریدى و اکنون پدران خود (نسل شرک و بتپرستى) را ندا مىدهى و گمان دارى که با آنان سخن مىگویى . به زودى خودت به جمع آنان ملحق مى گردى و در آن جایگاه، عذابى ابدى است که آرزو مىکنى ایکاش دستهایم شل و زبانم لال مى گشت و هرگز چنین یاوههایى را به زبان نمىآوردم و هرگز چنین کارهاى ناشایستى را انجام نمىدادم.
پروردگارا! حق ما را از دشمنان ما بگیر و از آنان که بر ما ظلم کردند انتقام بکش و آتش قهر و غضبت را بر کسانى که خون ما و حامیان ما را ریختند، فرو فرست . قسم به خدا که اى یزید! بدان با این جنایت هولناک پوستخود را شکافتى و گوشتخود را پاره کردى . به همین زودى است که در عرصه محشر به محضر رسولالله (ص) وارد شوى، در حالىکه بار گرانى از مسوولیت ریختن خون فرزندان او و هتک حرمت خاندان و پارههاى تن او را بر گردن گرفته اى . آن روز، همان روزى است که خداوند تمامى آنان را جمع مىنماید و پریشانى و پراکندگى آنان را سامان مىبخشد و حقشان را مىستاند.
" گمان مبر آنان که در راه خدا کشته شدهاند، مردگاناند؛ بلکه آنان زندهاند و نزد پروردگار خود، روزى مىخورند " (آلعمران/168)
اى یزید! تو را همین بس که داور و حاکم تو خداوند باشد و خصم تو پیامبر، و جبرئیل پشتیبان او . به زودى آنکه سلطنت را براى تو آراست و بر این جایگاه نشاند و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد خواهد یافت که ستمگران را چه عقوبت و جایگاه بدى است و کدام یک از شما جایگاه بدترى دارید و سپاهش ناتوانتر.
اى زاده معاویه! اگر چه شداید و پیشامدها و فشار روزگار مرا در شرایطى قرار داد که مجبور شدم با تو حرف بزنم، اما تو را کوچکتر از آن مقام ظاهرى ات مىبینم و تو را بسیار توبیخ و سرزنش مىکنم . چگونه سرزنش نکنم با اینکه چشمها در فراق دوستان، گریان، و دلها در فراق عزیزان، سوزان است.
آه! چه شگفت انگیز است که مردان بزرگ حزب خدا به دست حزب شیطان، آن بردگان آزاد شده کشته شوند! همین دستهاى شماست که به خون ما خاندان (پیامبر) آغشته شده است و دهانتان از گوشت ما پر گردیده است . مگر نه اینکه آن بدنهاى پاک و پاکیزه روى زمین افتاده و گرگهاى بیابان بدنهاى آنها را حلقه زدهاند و کفتارها آنها را در خاک مىغلطانند . اى پسر سفیان! اگر چه تو امروز کشتار و اسارت ما را غنیمت شمردهاى و به آن مىبالى، اما طولى نمىکشد که مجبور مىگردى غرامت و تاوان آن را پس بدهى، و آن روزى است که آنچه از پیش فرستادهاى خواهى یافت "و خداوند هرگز به بندگان خود ستم نمىورزد" (حج/10). ما از بیدادگرى هاى تو، به پیشگاه او شکایت مىبریم و او تنها پناهگاه و امید ماست.
پس هر مکرى که مىتوانى بساز و هر تلاشى که مىتوانى انجام بده؛ ولى بدان به خدا سوگند! هرگز توان آن را ندارى که ذکر خیر ما را از یادها ببرى و قدرت آن را ندارى که وحى ما را نابود سازى و دورهى ما را به پایان رسانى و نمىتوانى ننگ و عار اعمالت را از دامن خود بزدایى . اى یزید! بدان که عقلت ضعیف و ایام حکومتت اندک و اجتماعت رو به پراکندگى و پریشانى است. روزى خواهد رسید که منادى ندا خواهد کرد: آگاه باشید که لعنت خدا بر ستمکاران باد . پس حمد و سپاس از آن خداى جهانیان است که اول کار ما را خوشبختى و مغفرت و پایان آن را شهادت و رحمت قرار داد.
از خدا مىخواهم که ثواب و رحمت خویش را بر شهیدان ما کامل کند و بر پاداششان بیفزاید و ما را جانشینان و بازماندگان شایسته آنان قرار دهد که او با محبت و مهربان است و او براى ما کافى است و هم او بهترین پشتیبان ماست.
پایگاه استاد حسین انصاریان
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: